هرگز نمی توان "بی عشق" زیست
ف.شیدا
( باد )
دل تنگم از جسارت باد... که آشفت موهایم را
مگر نمیدانست ... دل آشفتگی ام را؟!
بیخبر بود مگر... که با او نخواهم رفت؟
اگر چه با گستاخی خویش ... می کشد مرا؟
گرچه آرامم نیست...
اما با باد همسفر نخواهم شد!!!
نمیدانم گریز او ز چیست؟
"من" اما در سفر
به تنهائی خویش خو کرده ام
با باد نخواهم رفت
زیرا که هم سفر تنهائی های
این دل سرگردان نیست !!!
(از: فرزانه شیدا / ف.شیدا)