در پیش ِچشم ِدلم, شمع ِ«هستی ام »
همواره میچکید ,قطره به قطره , به پای درد
خون میشدم به نگاهی, که غم کشید
در روزگار صدایِ دلانِ سرد
درنغمه های دلم آب میشدم
دربی صدائی ِقلبِ شکسته ام
با دل ,به سخن آمدم ...ولی
دل خیره بود براین پای بسته ام
« باران » شدم به تمامیِ « بودنم»
رویای آبی و سبزم فرو به ابر
پنهان گریست به صحرای غصه ها
در راه های سکوتم به پای صبر
روزِ« صدا »بدورنم فغان کشید
روزی که دل زصبوری گذشته بود
انگار , پای دلم , در رسیدنی....
آخر دَری , به خانه ی طغیان من گشود.
______ فرزانه شیدا / 1388 _______
با سلام و احترام
خواندم و لذت بردم. دستمریزاد.
به وبلاگم دعوتید با شعر و موسیقی...
سلامر بر بزرگوار !
این خبر را به خدمتتان برسانم که :
ورود من فقط و فقط به سایت شعر نو ارور می دهد .
یعنی به هیچ سایتی ارور نمی دهد و فقط به شعر نو مشکل ایجاد می کند .
احتمال می دهم این کار از سوی خود سایت شعر نو باشد .
من به دوستان عرض کرده بودم که ( زلال ) در سایت شعر نو هم در دوم بهمن ظهور خواهد کرد اما از فرط حسادت بطور منافقانه درب را به رویم بسته اند . اگر دیدید که تا بعد از ظهر دوم بهمن خبری در سایت شعر نو در خصوص تولد و ظهور شعر زلال نشده است - استدعا دارم خبر فرمایید دوستان به وبلاگ ( زلال های دادا ) مراجعه فرمایند .
بسیار متشکرم و از شعر زیبایتان متاثر و محظوظ گشتم
موفق و شادکام باشی .
چشم جناب دادا حتما اینکارو میکنم واین اطلاعیه شمارو هم در انجمن صدای اندیشه ی مانا میزنم
سلام سال نو مبارک
کتاب داستانم چاپ شد .شما هم که ایران نیستی برات بفرستم
ما به فکر شما هستیم !