شور شیدائی -اشعار Farzaneh Sheida

اشعار فرزانه شیدا - fsheida-f.sh

شور شیدائی -اشعار Farzaneh Sheida

اشعار فرزانه شیدا - fsheida-f.sh

پلکانِ عشق

 

 

واینک بر سکوهای خیال
درنیمه راهِ پلکانِ عشق وآرزو
که تا عمق قلب آسمان
به قصر طلائی محبت
راه میبرد،ایستاده ام...
گوئی پله های طی شده
در گامهای خیال من...
در وسعت بلندای زندگیم
اگرچه در آخرین گامهای ؛ بودن؛ ...
جز گام برداشتنی
درسودا نبوده است...
...
وتا مرز آخرین پله های عشق
راهی ست بسیار...
انتهای راه چه خواهد بود؟
چه کسی ایستاده در گام آخر رفتن
در نقطهی رسیدن...
درخط پایان جستجوهای عاشقانه ام
انتظارم را میکشد؟
تو یا خدای عشق؟

هرچند که تو
خود خدای عشق منی
وخداوند عشق، ناجی من!

 ف.شیدا

 FarzanehSheida-fsh

یکشنبه 22 آذر 1388  

 

(ترانه ی غم )سروده ی فرزانه شیدا

 

 

 

کاشکی با ترانه ی غم ، دلی همصدا نمی شد 

 

یا که با غم ِ جدائی ,  دلی  آشنا  نمی شد 

 

کاشکی که دلای عاشق , غم  دوری رو نمی دید 

 

از کسی که عاشقش بود،  اینجوری جدا نمی شد 

 

توی بازیهای تقدیر  ،  دل به نومیدی  نمی داد 

 

توی دنیا تک وتنها ,  اینجوری  رها  نمی شد 

 

کاشکی مرحمی میساختن , واسه دلهای شکسته 

 

تا دیگه قلب یه عاشق  ،  اینجوری فنا نمی شد 

 

اگه قلبی  تو ی دنیا , طاقت  جدا شدن  داشت ...

 

که دیگه  دلای عاشق  ،  اینجوری  دریا نمیشد! 

 

اگه عاشقی دلی رو ،  اینطوری  فنا  نمی کرد 

 

(دل عاشق رو شکستن)*" رسم این دنیا"* نمی شد! 

  

اگه دنیا  هم به قلبم  ، غم  ِ دوریت  رو  نمیداد 

 

واسه دل قصه ی بودن ,  پوچ وبی معنا  نمیشد! 

 

 

کاشکی میشد ، که دوباره  ،دلی برگرده به دیروز 

 

تا امید ِ  باتو بودن  ،  واسه من  " رویا " نمی شد 

 

فرزانه شیدا 

23 دیماه 1382/ 2004ـJan  

Norway-Oslo