شور شیدائی -اشعار Farzaneh Sheida

اشعار فرزانه شیدا - fsheida-f.sh

شور شیدائی -اشعار Farzaneh Sheida

اشعار فرزانه شیدا - fsheida-f.sh

چه جوئی ؟!...سرده ی ف.شیدا

 

 

دل که ویران شود ازعشق، چه جوئی تو در او؟!
عشق، ویران بکند خانه ی شاهانه ، نکو !
رو به صحرای طلب ، یوسف دل مانده به چاه
بیش ازاین رو به بیابان تومرو ، یارمجو !
پای دلدادگی وعشق چه غم بود وچه درد
آه شیدا شده دل ،قصه ی دلدار مگو!
خارها درسفر عشق ، به قلب و..دل و روح
تا به دریای محبت ، دل ما رفت ، فرو!
عاقبت ،قصه ی عشقی که بّود خوش ،چه بود؟!
هرکه عاشق شده ...در خون دلی کرده وضو!!
 

سه شنبه 12 آبا ن 1388 

 

فرزانه شیدا 

   Farzaneh Sheida 

 

همیشه اونکاری رو انجام بده که دلت میگه درسته

 

 

 

 عزیز من همیشه اونکاری رو انجام بده که دلت میگه درسته  !

واجازه نده کسی بهت بگه چی باش کی باش چه جوری باش 

 فقط خودت باش همین کافیه  

وهمونطور که میدونید 

هویت شما , شخصیت شما , باید ملاک اولیه 

 برای خود شما باشه  !

وگرنه داستان ملانصرالدین وخرش وبچه اش در راه بازار  

که اخر معلوم نشد که ازدید مردم  

کدوم باید سوار خر بشن بچه یا ملا یا  

اصلا مزایای خر در سفر چیست ؟!! 

هم مجدد تکرار میشه !!
 

حرف مردم با دیدگاهای مختلف  

نباید ملاک اعمال شخصی ما باشه  

مگه منطقش قوی تراز منطق خودمون باشه  

ودرعین حال
بتونه مارو قانع کنه آنچه کردیم اشتباهه  

وحق اینوسط حرف اول رو بزنه  

 

در زمینه شعر وزندگی هم ما نباید اجازه بدیم دیگران مارو از  

مسیری که هدف ماست دور کنن 

 

 تمام بزرگان دنیا معتقدند شما وقتی نیاز به تائید داری  

که بخودت شک داشته باشی 

 وگرنه نیازی نیست کسی در انجام کاری شمارو تائید کنه  

اگر مطمئن باشی کارت درسته وایرادی درکارت نیست  

 

گرفتن ایراد  

کاریه که براحتی انجام میشه اگر هدف ایرادگیری باشه
اونچه اصل ومرکز عمل وفکر باید قرار بگیره  

اینه که هدف من تو او ما شما ایشان چیست
 

وازخودت اول واخر بپرس
من برای چی اصلا شعرمیگم 


اگر جواب قانع کننده ای برای خودت داشتی 


لزومی به تایئدیه دیگران نیست حتی اگه مجوز چاپ هم به ادم ندن.

و چنانچه اجازه بدیم دیگران جای ما فکر کنن اونوقته  

که خودمون گم میشیم واینکه چی هستیم وکی هستیم 
 کاملامحو میشه
درامیال وخواسته های دیگران  


من دفتر شعرمو حاضرم توی صندوقچه مادربزرگ خدا بیامرزم  

بزارم خاک بخوره 

 تا اجازه بدم بهم بگن 

 چه جوربنویس کِی بنویس  

چی بنویس یا چقدر بنویس 


امید موفق باشید وشادکام

  

 

(می* دراین ویرانه سامان میزنیم

 

لیک با ( قلبی *) ز ایـران میزنیم!

 

درخرابات   دل   وامانده ای

 

" سازی"  از ، قلب پریشان  میزنیم

 

روی دلداران زیبا را تو جوئی  در بهشت

 

ما کنار جوی آبی  ،(می*)   به باران میزنیم 


" عاقبت" کی خواهد آمد ، (عاقبت جویان ) شویم 

 

ما  "  می"    خود را " کنون "در این گلستان میزنیم!

 

نزد " یاران  "  صحبت از عرفان  و  مّی جانا نکن

 

گرچه  درخلوتگه خود( مّی ) فراوان  میزنیم    !

 

فرزانه شیدا 

 

ترجمه ی متن داخل عکس در پست بعدی.ف.شیدا