من به فریاد رسا ...بدلى مانده به طوفان تنها
با دلت میگویم
من همه فریادم ...غصه اى در سینه ...
بس رها در بادم
بى کس و بی سامان... خسته از این زندان
بى تو بس سرگردان... یکدل بربادم
خسته از فریادم...خسته از فریادم...
مانده ام مات به دهر...خسته از جوشش درد
با دلم باز بگو ... برده اى از یادم؟!
برده اى از یادم؟!
ف.شیدا
دوشنبه 13 خرداد 1387
بى کس و بی سامان... خسته از این زندان
بى تو بس سرگردان... یکدل بربادم
خسته از فریادم...خسته از فریادم...
مانده ام مات به دهر...خسته از جوشش درد
با دلم باز بگو ... برده اى از یادم؟!
برده اى از یادم؟!
واقعا زیبا بود خسته نباشی
خوشحال میشم به کلبه ی حقیر هم سری بزنی.