اشک وقلم
قــلم یکدم نمی افـتد ، دگر از لای انگشـــتم
که من با جوهرش عمری سکوت سینه را کُشتم
سـیه کردم دفــاتر را ، که شاید کم شود دردم
قــلم را با چـــنین فکری، یـگانه یـاورم کــردم
به نثر وشعر وبا انـشا، نوشتم هرچه در دل بود
به اشــکی دیدگان من ، همه تـحریر من آلــود
قــلم بر روی دفترها، چو اشک چشم من میدید
برای حــرمت اشـکم ز کارش چــشم میپوشید!
دگر او قــطره اشـــکم را به جوهرها نمی آلود
به اشــک پاک وگویایم، کلامــی هـم نمی افزود
تو گوئی نزد اشــک من، حقارت را بـخود می دید
که در این قطر ه بیش از او صدای غصه می پیچید
قــلم گوید که ا شک تو ، کلامــی ساده وگویاســـت
دگر حرفی بروی آن، بســـی بیـهوده وبی جاســت
ورق حتی به نزد اشک ، خودش را جمع میسازد
به نزد اشــک گــویایم ، قــلم هم رنگ مـی بازد!!
قلم گوید به گفتن ها ، برایت سخت می کوشم
ولی در نزد اشک تو ز گفتن چــــشم میپوشم
چو نــتوان روی اشـک تو، کلامــی تازه تر آورد
چو در هر قطره ی اشکی ، نهفته قصه های درد!
چو بگشاید کسی دفـــتر، کـــلام جوهرم خواند
چو بیند قطره اشکت را، دگر حرف تو میداند!!
دگر حتی نیازی نیست که حرفی تازه تر گویم
الــفبای کلامــــی را ، کلامی تازه تر جویم!
نکــّو گوید دل گــریان، سخن های دل پرخون
چو از یک سینه ی پردرد، جهد اشک غمی بیرون!!!
*******
قــلم!... اکنون به حرف تو یگانه پاســـخی دارم
اگرچه با دلی غمــگین زعمق ســـینه می بارم
؛ تو ؛ تنها یاوری بودی ، که گویای دلــــم بودی
وگرنه ؛ بی زبان اشـــکم؛ روان کرده زدل رودی
کسی از روی دلداری نکرده اشک چــشمم را پاک
دریغا آشنائی نیست ؛ به حرف سینه ی غمناک ؛!!
چو من بااشک این دیده، بسی از دل سخن گفتم
ندیدم چونکه غمـــخواری ز تنهائی بر آشـــفتم!!
مرا تک هـــمزبانی نیست ، به خلوتهای تنــهائی
رود هرکس زنزد تــو ؛ چو بیند غرق غــمهائی؛!!
اگــرچه نثــر وشـــعرم را طرفداران بســیار است
ولی همدم به خلوتها ، قلـم درکنـــج دیــوار است!!!
مرا یاران تنـــهائی ، توئی و قـــلب یک دفـــتر
دل دفـــتر مرا هـــمدرد ، سخـــنگویم تو وُ جوهر
به جــوهرهای تو گـــویم،سخن های لب خاموش
بروی ســـینه ی دفتر، که بگــشوده مرا آغـــوش!
محـــبت را زتـو دیـــدم ، مـرا دفـــتر پــناهم بود
وگرنه ؛ آدمــی؛ در غـم ؛ رفــیق نیمه راهم بود!!!
کدامـــین آدمی درغم ، شریک وغمگســاری شد؟!
بــجز تو درغـم ســینه چه کس در غصه یارم شد؟!
چو جـــاری میشود اشـــکم ، بســان ابر پر باران
ندارد تاب اشـکم را ، دل *ســـرزنده ی یــاران!!!
چو دیـــدم با سرشک دل ، بسی در ســینه آزردم
ز ترس رنــجش یاران ،همه بغـــضم فرو خـوردم
توئی آنکــس که در غمها ، سرشک دیده می بینی
ولی گویا توهم زین غم، ملول وزار وغـــمگینی؟!
ولــی ای یار دیـریــنه، بــیا با مــن مــدارا کـــن
اگر گـریان شدم در غم ، تو قــلبم را کمی وا کن!!
که مــن در وقت تــحریرم زعــمق ســینه گریانم
مــخواه ازمن ســکوتم را که بس پر غصه میمانم!
به شــعرم ناله ها دارم ، به نــثرم گریه های غم
به هــمراه نوشتن ها تو کم کن غصه ها را ، کم!
وگر هـــمراه تو گـــریم ، دلم خالی شود از درد
مرا هــمپائی ا ت درغم ، کمی هم شادمان میکرد
چو تو هــمپای درد من،به اشـــک دیده همراهی
تو در تنـــهائی ودردم ، ز رنـــج ســـینه آگاهی!!
تو دانی قصـــه های من تماما قـــصه ی غم بود
زاینــرو اشک غـــمگینم ، ره سیمای من پیمود
خــودت دانی که غـــمگینم ز بار غصه س:نگینم
اگر آرامــشی دارم ، تـو بــودی یّـکـه تســـکینم
بیا بر ســـینه ی دفتر تو راضی شو براین گشتن
که شـــاید با تـو واشکم توان اندوه خود کشـتن
دل مـــرغ قفس در غم اگر اینسان نــگرید باز
چه سان آرامشــی گیرد ، بدل با حسرت پرواز!!!
فــرزانه شـــیدا
۱۳۶۲/۱۰/۲۰ سه شنبه
سلام
یکی از دوستان پیشنهاد کرد وبلاگتون رو ببینم . واقعا وبلاگ جالبی دارید . مطالب هم واقعا به دردبخوره .
دلم می خواد باهم تبادل لینک داشته باشیم . دوست دارم لینکتون رو تو سایتم داشته باشم تا هر وقت هم خودم و هم بازدید کننده هام دلمون خواست بتونیم بهت سر بزنیم .
اگه مایل به تبادل لینک باشید وبلاگ من رو با نام
۩۞۩ بی پرده زنان و مردان را ببینید ۩۞۩ لینک کنید . و حتما به من اطلاع بدید که وبلاگ شما رو با چه نامی لینک کنم .
درود
فرزانه جان ! خوبی ؟ سروده زیبایی بود مثل همیشه . ۵ شنبه اومدم کامنت بزارم اما متاسفانه ارسال نشد . ایام و روزگاران اگرچه در غربت خوش و به کامت باشد .
ممنونم اینم برای شما.
http://www.aprilflowers.co.uk/images/handtie-ROS405.jpg
http://8400027.blogfa.com اینجا برو دعا کن
سلام فرزانه جون
شعر بسیار جالبیست
ولــی ای یار دیـریــنه، بــیا با مــن مــدارا کـــن
اگر گـریان شدم در غم ، تو قــلبم را کمی وا کن!!
بسیار زیباست
نازنین برزوم با مثلا شعری نویی در باره زن
بیا برای توست
و همه زنان
دوستتون دارم خانمی گل
دوستدارت
افسون
شیداو فرزانه خانم تبریک میگم وبلاک قشنگی دارین ایشالان بهتر هم میشه پیروز سربلند باشید به منم سر بزن
سلام
خیلی ممنون به خاطر لطفتون
ممنونم از اینکه دوباره لینکم کردید . من هم شما رو با عنوانی که می خواستید لینک کردم ::شور شیدایی:: .
همیشه موفق باشید .
اگر یک سال چهار فصل دارد ، اگر یک سال زمستانی دارد ، تابستانی دارد ! بهار من که گذشت ، همه فصل هایم به رنگ خزان است ! رنگ بهار را از یاد برده ام ، تو رفتی و تا به امروز شکوفه ای در زندگی ام ندیده ام..
سلام خوبی؟
یکبار دیگه غوغای عشق در دفتر عشق بروز شد
منتظر حضور گرم تو دوست عزیز میباشم
موفق باشی [گل][گل][گل]
( همیشه فکرش روی چار انگشتم راه می رود )
سلام دوست عزیز، خسته نباشی ...
دلتنگ ناصریا آپدیت شد با :
دیر زمانیست که بارانی ام ....
http://deltange-naseria.blogsky.com
منتظر حضور گرمت هستم ....
موفق باشی ...